تولد مامانی سرما خورده
210عروسکم چند روزی که من سرمای بدی خوردم وچون به شما منتقل نشعه رفتیم خونه مادرجون مریم وچند روزی اونجا بودیم بیستم تولد من بود که یه مهمونی خونوادگی گرفتیم البته خونه مادر جون .از این که امسال شمع تولدمو کنار فرشتمفوت میکردم خیلی خوشحال بودم البته سال قبل شما تو دل مامانی بودی گلم.این روزا خیلی بی قرار شدی البته به خاطر دندونه ولی من به این وظعیت عادت ندارم دوست دارم فقط خانومیاتو ببینم البته این نیز بگزرد...باقاشق قهر کردی نمیدونم چرا واست بلدین میریزم تو شیشه که بخوری نمیدونی ازین قضیه چقدر نارحتم ولی خدا خدا میکنم زودی خوب شی خیلی دوست دارم فرشته نازم و از سپری کردن عمرم کنار گلهایی مثل شما وبابا سجاد خیلی خوشحالم من خوشبختیمو تو دستای مهربون شما پیدا کردم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی